| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
کویر تشنه-قسمت4
بالاخره آن شب به پایان رسید و مهمانهای عزیز ما رفتند، اما تا پاسی از شب صحبتشان در خانه باقی بود. پدر چشمش عادل را گرفته بود و مراتب از او تعریف میکرد. میگفت: چقدر خوش سیما و باوقار شده. آدم حظ میکنه. ماشاالله دست راست باباشه. طرح ساخت و ساز میده و پول رو پول میذارن.
-گفتم: اونوقت علی محمد کدوم دست باباشه؟
پدر گفت: دست چپ باباشه.
بازم پرسیدم: علی چی؟
پدر بینی من را بین دو انگشتش فشرد و گفت: اون نور چشم باباشه. منتها نپرس چرا که میترسم جوابتو بدم، دختر شیطون.
مهناز گفت: خوب اگه شما میترسین، من میگم. نور چشم باباشه چون ته طغاری باباشه.
برای اینکه تلافی کنم، یکمرتبه از جا برخاستم و مهناز ته طغاری صد تا پا قرض گرفت و پا به فرار گذاشت. اما... وقتی دید من خندان سر جایم نشسته ام، قرضهایش را پس داد و قدمهایش را کند کرد و گفت: بیمزه! این بار واقعا از جا برخاستم. مهناز گفت: غلط کردم. و غیب شد و نفهمیدم کجا رفت
کویر تشنه-قسمت3
-اول بگین آقا ارسلان و زن و بچه اش چه نسبتی با بابام داشتن.
عمو علی اخمهایش درهم رفت و گفت: نشد! تو گفتی باید چیزی رو معنی کنم، نگفتی باید جّد و آباد شناسی کنم.
-آخه سر خاک بابام بودن.
-خوب باشن مگه اشکالی داره؟ آدم تا بهشت زهرا میره، سر خاک غریبه و دوست و آشنا هم میره دیگه.
-اینو که میدونم، عمو علی. اشکالی نداره.
-پس چی؟
-خوب چرا مامانم تا اونا رو دید فرار کرد؟ سر خاک نرفتیم تا اونها رفتن. اصلا یه عمر ازشون فرار میکنه. آخه یعنی چی؟
عمو علی از پشت میزش بلند شد. نفسی بیرون داد و گفت: اتفاقا مامانت با ارسلان خیلی خوبه. اما با زنش مشکل داره. فرار نمیکنه، نمیخواد باهاشون روبرو بشه.
-چرا؟
-خوب دو نفر گاهی با هم جور نیستن، عزیزم. لزومی نداره با هم رفت و آمد کنن.
ارسلان کیه بابام بوده؟
کویر تشنه-قسمت2
یک سال و اندی دیگر گذشت و به راز مادرم پی نبردم. بعد از گرفتن دیپلم خودم را برای کنکور آماده کردم، اما آن سال موفق نشدم. علتش فقط و فقط فکر مشغولم بود. تمرکز نداشتم و هنوز جا و شخصیت خودم را پیدا نکرده بودم. اگر بگویم سر کنکور حواسم پیش خاطرات مادرم و پدر بدم بود، اگر بگویم وقتی تستهای بینش اسلامی را پاسخ میدادم نفرین و ناله های مادر و عاقبت بد پدرم در آن دنیا جلوی چشمم میامد، شاید باورش مشکل باشد. من فقط به تستهای ذهنم پاسخ می گفتم و بس. تا نمی فهمیدم دختر چه مردی هستم، نمیتوانستم آینده ام را بسازم.
به نظر من غیر ممکن بود، اما برای خدای مهربان کاری نداشت و من سال بعد در رشتهٔ ادبیات فارسی قبول شدم. مادر وقتی اسمم را در روزنامه دید، از خوشحالی بالا پرید و با هیجانی خاص گفت: الهی شکر! اگه تو همه چیز خجالت زده اونم، دست کم از این بابت رو سفید شدم. وقتی مرا دید که عجیب غریب نگاهش میکنم، مرا بوسید و گفت: آفرین. بهت تبریک میگم. نمیدونی چقدر خوشحالم کردی و چه قدر از بارهایی که رو دوشم میکشم برداشتی. رو سفیدم کردی، دخترم.
با کنایه و طعنه گفتم: مامان پس تو خجالتزدهٔ بابا هم هستی؟ خوبه. هم متنفری، هم عاشقی، هم خجالتزده. واقعاً جالبه.
-معانی رو پیدا کردی؟
-بیشتر حس میکنم سر کارم گذاشته ای. چون بهترین معانی رو برایت پیدا کرده ام.
-به جون خودت معانیت راضیم نکرده. وگرنه می گفتم
کویر تشنه-قسمت1
از هفت هشت سالگی یادم می آید هر وقت سر خاک پدر می رفتیم، مادر به جای اینکه سر مزارش فاتحه بخواند، ناسزا میگفت.او را لعنت میکرد و برایش طلب زجر و شکنجه میکرد. به سینه اش می کوبید و می گفت: "مرد، خدا نیامرزدت. خدا هر چی ظلم به من و اون کردی سرت بیاره. تنت تو قبر بلرزه که مثل زلزله زندگی من و این بچه رو ویرون کردی." آن لحظه خیلی ناراحت و عصبی میشدم، اما بعد که میگفت: "آخه هنوز هم دوستت دارم. دلم برات میسوزه. حاضر بودم با خودت زندگی میکردم، اما الان آن قدر انتظارشو نمیکشیدم." گیج میشدم. مثل درمانده ها سر در نمیاوردم.
سیزده چهارده ساله که شدم، بالاخره جرات کردم و پرسیدم: "به چه حقی بابامو نفرین میکنی؟ اون دستش از دنیا کوتاهه. مگه چیکار کرده؟ ما که تو ناز و نعمتیم. چی برات کم گذاشته؟ دوستش هم که داشتی.دوستت هم که داشته!"
مادر با چشمهای اشک آلودش به من نگریست. حرف گنگی در نگاهش سرگردان بود که به بیان در نمی آمد. دوباره به سنگ قبر چشم دوخت و این بار با صدای بلندتری نالید: "خدا، چی کار کنم؟ تا کی این همه درد و غصه رو تو دلم بریزم؟ این بچه رو چطور قانع کنم؟
برزخ اما بهشت-قسمت1
- رعنا جان سلام...
- رعنای خوبم سلام...
- رعنای عزیزم...
نه،نه، فایده ندارد، نمی توانی بنویسی.
نمی توانستم. چند هفته بود که برای شروع کردن نامه داشتم فکر می کردم. نمی دانم، نمی دانستم چه بنویسم، از کجا شروع کنم و از چه بگویم. حرفی برای زدن نداشتم. چیزی به ذهنم خطور نمی کرد، هیچ چیز! انگار مغزم داشت از کار می افتد یا شاید هم افتاده بود...
نه از کار نیفتاده بود، برعکس یکرَوند داشت کار می کرد. مدام فکرهای جورواجوری که به هم هیچ ربطی نداشت از ذهنم می گذشت و توی سرم مثل آش شله قلمکار شده بود و آینده و گذشته و حال با هم غوطه می خوردند
برزخ اما بهشت-قسمت2
حسام به اندازه موهای سرش دوست و آشنا داشت. از همسن و سال خودش گرفته تا سن پدربزرگش و از همه قشر و صنفی، هر ورزشی که اسمش هم به گوشش خورده بود یا می خورد، دنبالش رفته بود یا می رفت و شاید دو برابر موهای سرش هم دوست دخترهایی داشت که به قول خودش به ملاحظه بزرگترها بهشان می گفت
! خواهرهای دوستام
آموزش جوملا (چگونه افزونه ها را انتخاب کنیم )
برای دریافت این اموزش جوملا روی لنیک زیر کلیک کنید.
نوع فايل :zip
حجم فايل : 379 KB
تعدا صحفه ها : 5
آموزش جوملا (ستفاده از فایل منیجر برای آپلود جوملا )
نوع فايل :zip
حجم فايل : 424 KB
تعدا صحفه ها : 4
آموزش (سفارش سازی قالب های جوملا)
برای دریافت این اموزش خوب روی لنیک زیر کلیک کنید.
نوع فايل :zip
حجم فايل : 468 KB
تعدا صحفه ها : 9
اموزش جوملا (صحفه مدیریت پخش )
برای دانلود این اموزش روی لنیک زیر کلیک کنید.
نوع فايل :zip
حجم فايل : 301 KB
تعدا صحفه ها : 7
اموزش جوملا (صحفه مدیریت تماس ها )
برای دریافت این اموزش روی لنیک زیر کلیک کنید.
نوع فايل :zip
حجم فايل : 413 KB
تعدا صحفه ها : 10
آموزش جوملا (تغییر ترتیب گزینه های منو )
روی لنیک زیر کلیک کنید.
نوع فايل :zip
حجم فايل : 383 KB
تعدا صحفه ها : 3
آموزش جوملا (توضیح کامل چرخه انتشار، تاریخ و نام نسخه های آیندهی جوملا )
برای دریافت این اموزش روی لنیک زیر کلیک کنید.
نوع فايل :zip
حجم فايل : 276 KB
تعدا صحفه ها : 7
آموزش جوملا (تغییر رنگبندی قالب beez )
روی لنیک زیر کلیک کنید.
نوع فايل :zip
حجم فايل : 575 KB
تعدا صحفه ها : 9
آموزش جوملا (ایجاد آگهی جدید در جوملا )
برای دریافت این فایل اموزشی روی لنیک زیر کلیک کنید.
نوع فايل :zip
حجم فايل :417 KB
تعدا صحفه ها : 6
آموزش جوملا (استفاده از جوملای ۱.۵ بر روی رایانه شخصی )
برای دریافت این اموزش روی لنیک زیر کلیک کنید.
نوع فايل :zip
حجم فايل :617 KB
تعدا صحفه ها : 17
آموزش جوملا (پیکربندی کلی کامپوننت محتوا )
برای دریافت این اموزش جوملا روی لنیک زیر کلیک کنید.
نوع فايل :zip
حجم فايل : 480 KB
تعدا صحفه ها :10
آموزش جوملا (تعریف محتوا )
برای دریافت این اموزش جوملا روی لنیک زیر کلیک کنید.
نوع فايل :zip
حجم فايل : 576 KB
تعدا صحفه ها : 9
آموزش جوملا (افزودن یک تصویر به مطلب )
برای دانلود این اموزش روی لنیک زیر کلیک کنید.
نوع فايل :zip
حجم فايل :515 KB
تعدا صخفه ها :12
آموزش جوملا (افزودن یک گزینه منو جدید )
برای دانلود این اموزش روی لنیک زیر کلیک کنید.
نوع فايل :zip
حجم فايل :480 KB
تعدا صخفه ها :10
آموزش جوملا (افزودن یک مطلب در بخش نمایش )
برای دانلود این اموزش روی لنیک زیر کلیک کنید.
نوع فايل :zip
حجم فايل :438 KB
تعدا صحفه ها :7
آموزش جوملا (افزودن یک منو جدید به سایت )
برای دریافت این اموزش روی لنیک زیر کلیک کنید.
نوع فايل :zip
حجم فايل :416 KB
تعدا صحفه ها :4
آموزش جوملا (افزونه های جوملا )
برای دریافت این اموزش روی لنیک زیر کلیک کنید.
نوع فايل :zip
حجم فايل :511 KB
تعدا صحفه ها :5